سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داریوش آریا

تا حالا که دوست داشتم هر مطلبی مینویسم از خودم باشه چون انشایم خوبه ولی وقت ندارم و سرم هم شلوغه برا همین مطالب خودم زیاد خوب نیست چون مطلبی که می نویسی باید فوق العاده باشه تا دیگران رغبت کنن اونو بخونن .

اصل و نسبت پدر حضرت علی (ع)((خیلی جالبه حتما بخونید ))

      

پدر حضرت علی (ع) ابوطالب فرزند عبدالمطلب می باشد . چون هاشم برادر مطلب از دنیا رفت وهمسرش سلمی دختر عمروبن ولید از طایفه خزرج از بنی عدی بن نجار بود ؛ تنها فرزندش را برداشت و به مدینه نزد قبیله خود برد- البته هاشم به غیر از سلمی همسران دیگری نیز داشت چون جلوتر از مرگ این شرط را با او کرده بود . به هر جهت مطلب به دنبال برادر زاده به مدینه رفت و مادرش را راضی کرده و وی را با خود به مکه آورد . وی در آن زمان نوجوان بود ، چون مردم مطلب را با آن نوجوان مشاهده کردند فکر کردند که او برده ای از مدینه خریداری کرده و با خود آورده است به همین دلیل به او گفتند عبد مطلب ، یعنی بنده مطلب و چون ایشان این موضوع را رد کرده و بیان داشتند که ایشان برادر زاده من هستند ، نه برده من ، اما این نام بر او باقی ماند . نام اصلی ایشان شیبه بود و بعدها به شیبه الحمدش گفتند . ایشان در مدینه از مادرش سلمی به دنیا آمد . البته برخی هم گفته اند نام اصلی آن جناب عامر بوده است .

گویند وقتی متولد شد در سرش مقداری موی سفید بود و از این رو شیبه اش نامیدند و الحمد نیز به خاطر حمد و سپاس بسیاری بود که مردم از وی می کردند ، چون در زمان خود پناگاه و ملجا مردم بود .

مطلب برادرزاده را بسیار گرامی داشت و بعد از او عهده دار بسیاری از کارهای مربوط به خانه خدا شد . عبدالمطلب از مقام بسیار بزرگی در بین مردم مکه وسرزمین حجاز برخوردار بود و فضل و بخشش فراوانی از خود نشان می داد.

عبدالمطلب به دنبال خوابی که دید تصمیم به حفر چاه زمزم گرفت و چون قریش از تصمیم او آگاه شدند و او را مشغول به کار دیدند در صدد جلوگیری از کار او برآمدند . عبدالمطلب که در آن موقع فقط حارث تنها پسر خود را داشت از وی خواست که اگر به بالای چاه آمدند با آنها درگیر شود تا او بتواند به کار خود ادامه دهد و در همان جا از خدا درخواست کرد که چنان که خداوند متعال ده فرزند پسر به وی بدهد یکی از آنها را به عنوان نذر در راه خدا قربانی کند .

اعتراض قریش بالا گرفت و اجتماع دارالندوه تشکیل گردید و این پیشنهاد به تصویب رسید که باید به زنی کاهنه از قبیله بنی سعد که در معبدی در کوه های دمشق ساکن بود و نامش سجام یا قطبه بود مراجعه کنند تا او در این زمینه حکمیت کرده و نظر دهد همان گونه که به دفعات در رابطه با مشکلات مختلف به او مراجعه کرده بودند .

بزرگان مکه به طرف معبد حرکت کردند ناگاه گرمای بی سابقه ای بیابان را فرا گرفت و ذخیره آب آنها هم تمام شد و در معرض خطر هلاک شدن قرار گرفتند .

در همین موقع در زیر پای شتر عبدالمطلب چشمه آبی پدیدار شد و کاروان را سیراب نمود کاروان این رخداد را به فال نیک گرفته و حق حفر چاه زمزم را به عبدالمطلب دادند و از همان جا و بدون مراجعه به زن معبد نشین به مکه بازگشتند .

عبدالمطلب چاه زمزم را حفر نمود و طلاجات و اشیای قیمتی را که در آن دفن شده بود را پیدا و به خانه کعبه باز گرداند وافتخار دیگری برای خود به دست آورد . داستان شنیدنی اصحاب فیل هم بر ارج و احترام عبدالمطلب افزود .

همچنین خدا دعای او را مستجاب کرده و ده پسر وشش دختر به عبدالمطلب داد .

پسران او عبارتند از : عبدالله زبیر ابوطالب که از یک مادر بوده و به اصطلاح برادر تنی هم بودند حارث عباس حمزه سیدالشهداء که درود و رحمت خدا بر او باد حجل که او را غیداق نیز می گفتند مقوم ضرار و ابولهب .

داستان نذر عبدالمطلب که در جای خود بسیار شنیدنی و جالب است که همه خوانندگان تا حدود زیادی با آن آشنا هستند .

عبدالمطلب که خداوند ایشان را با ابرار محشور دارد بت پرست نبوده و مثل نیاکان خود بر دین ابراهیم (ع) بوده است . آن بزرگوار با توجه به اینکه حضرت محمد (ص) در کودکی پدر ومادر گرامی شان را از دست داده بودند و همچنین با توجه به علاقه خاص و ویژه ای که در خانواده عبدالمطلب نسبت به عبدالله پدر پیامبر اکرم (ص) به خاطر اینکه کوچک ترین پسر خانواده بودند و در جریان اجرای نذر عبدالمطلب و خون بهای عبدالله که صد شتر تعیین شد سرپرستی آن بزرگوار را برعهده گرفت .

عبدالمطلب تا هشت سالگی سرپرستی رسول اکرم (ص) را برعهده داشت و علاقه خاصی به آن حضرت که تنها یادگار عبدالله بود داشت و همیشه سفارش او را به فرزندانش می نمود و در موقع مرگ هم از ابوطالب که برادر تنی عبدالله بود خواست که سرپرستی حضرت محمد را به عهده بگیرد و الحق هم که جناب ابوطالب این کار را با جان و دل انجام داد و با وجودی که در فقر و تنگدستی بسر می برد ، اما این کار را با افتخار برعهده گرفت . سلام و درود خداوند بر روان پاک ومطهرش باد - .   

ابوطالب از هشت سالگی سرپرستی حضرت محمد (ص) را بر عهده گرفت و این کار و همچنین حمایت همه جانبه از رسول خدا (ص) را تا زمان مرگش یعنی سال یازدهم بعثت و حدودچهل وسه سال بر عهده داشت .

در اینجا ذکر این مورد ضروری به نظر می رسد که جناب ابوطالب بر دین اسلام بوده و در این مورد هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد اما به دلیل ملاحضاتی از ابراز دین و عقیده خود امتناع کرده است و می توان گفت به دلیل حساسیت های موجود در جامعه تقیه می کرده است تا بهتر بتواند از برادرزاده خود حضرت محمد مصطفی (ص) دفاع کند .

در حدیثی که کلینی (ره) در اصول کافی از امام صادق (ع) روایت کرده آن حضرت فرمود :( یحشر عبدالمطلب یوم القیامه امه .احده علیه سیماء الانبیاء و هیبه الملوک ) عبدالمطلب در روز قیامت یک امت محشور می گردد ( یعنی در زمان خود تنها او بود که پیرو دین حق بود ) و سیمای پیغمبران و هیبت پادشاهان را داراست .

در حدیث دیگری شیخ صدوق (ره) از رسول خدا (ص) روایتی نقل کرده و خلاصه اش این است که آن حضرت (ص) به امام علی (ع) فرمودند : همانا عبدالمطلب در زمان جاهلیت پنج سنت و قانون قرار داد که خدای تعالی آنها را در دین اسلام مقرر فرمود : 1- حرام بودن زن پدر بر پسران 2- خمس گنج را باید جدا کرد و در راه خدا داد 3- هنگامی که زمزم را حفر کرد نامش را سقایت الحاج نامید 4- دیه قتل را صد شتر قرار داد 5- طواف کعبه را به هفت شوط مقرر داشت . آنگاه حضرت رسول (ص) فرمود : ( یا علی انّ عبدالمطلّب کان لا یستقسم بالازلام ، ولا یعبد الاصنام و لا یاکل ما ذبح علی النّصب و یقول : انا علی دین ابراهیم ) همانا عبدالمطلب به بتها قرعه نمی زد و آنها را پرستش نمی کرد و از آنچه برای بتها قربانی می کردند ، نمی خورد و می گفت : من بر دین ابراهیم هستم .

شیوه ابوطالب آن بود که هر گاه می خواست نهار یا شام به بچه های خود بدهد بدانها می گفت : صبر کنید تا فرزندم محمد (ص) بیاید و چون آن حضرت (ص) حاضر می شد بدانها اجازه می داد دست به طرف غذا ببرند .

جناب ابوطالب همچنین قصیده معروف (لامّیه ) را درباره رسول خدا (ص) سرود که حدود نود بیت است و مطلع آن این است :

و ابیض یستسقی الغمام بوجهه                                                                ثمال الیتامی عمتهٌ للارامل  

البته باید به این موضوع هم اشاره کنیم که لبه تیغ تبلیغات سوء بنی امیه بر علیه حضرت علی (ع) باعث جهت گیری هایی بر علیه جناب ابوطالب شده باشد تا اولاً با این کار خود ضربه ای به آن شخصیت و خانواده آن حضرت وارد کنند و ثانیاً دشمنی دیرینه ای که با ابوطالب و فرزندان عبدالمطلب داشته اند عناد وکینه خود را نشان دهند .

چگونه می توان قبول کرد کسی مانند ابوطالب که چهل و سه سال با پیامبر بوده و از او حمایت کرده و در این راه سختی های بسیاری دیده است بر دین اسلام نبوده است . بجز عناد وکینه آل امیه که به جهت دشمنی با حضرت علی (ع) و دشمنی با اسلام این شایعات بی پایه و اساس را در جامعه رواج می دادند تا جایی که وقتی مردم شام شنیدند که حضرت علی (ع) در مسجد ضربت خورده است می گفتند مگر علی (ع) نماز هم می خواند ؟ چقدر تبلیغات سوء بر علیه بزرگمرد تاریخ اسلام ؟ دشمنی آل امیه تا آنجا بود که دستور بد گویی و لعنت کردن آن حضرت را در مساجد ومجالس داده بودند . چون حضرت علی (ع) بسیاری از بزرگان آنها را با شمشیر اسلام از پای در آورده بود و به هلاکت رسانده بود و باقیمانده آنها را هم با زور شمشیر مسلمان کرده بود . اسلامی ظاهری که فقط نام اسلام را یدک می کشید و برای رسیدن به اهداف و خواسته های شیطانی خود مورد استفاده قرار می دادند .